طرح برشی از یک کتاب،کتاب چهل منزل با حسین
طرح برشی از یک کتاب
#فرهنگسرای- قرآن -و عترت- شهرداری- ارومیه
#کتابخانه -تخصصی- فرهنگسرای- قرآن -و عترت- شهرداری- ارومیه
زمانی که مسلم خبر ورود عبیدالله بن زیاد را به کوفه شنید و از تهدیدهایش باخبر شد از منزل مختار خارج و به منزل هانی بن عروه رفت. مامورین به نزد هانی رفتند و او از ترس جان به دیدار عبیدالله رفت. عبیدالله گفت این فتنه ها چیست که علیه امیرالمونین یزید به پا می کنی و مسلم را به خانه ات آورده ای. وقتی هانی فهمید که معقل جاسوس ابن زیاد در بین آنها بوده گفت: من مسلم را دعوت نکرده ام و او خود به نزد من آمده است. عبیدالله گفت: از من جدا نمیشوی مگر مسلم را به نزد من بیاوری. هانی گفت: نه به خدا قسم هرگز مهمانم را نزد تو نمیاورم. در این هنگام غلام عبیدالله که رشید نام داشت با شمشیر ضربه ای به هانی زد و اوشهید شد.
مسلم نماز مغرب را در مسجد کوفه خواند و با او سی نفر بیشتر نبودند او از مسجد خارج شد به سوی قبیله کنده رفت وقتی از باب کنده گذشت هیچکس با او نماند.
در کوچه های کوفه سرگردان می گشت تا به خانه زنی به اسم طوعه رسید. وقتی او فهمید مسلم فرستاده حسین (ع) است از اوپذیرائی کرد. طوعه پسری به نام بلال داشت وقتی از حضور مسلم در منزل آگاه شد به عبیدالله الله خبر داد. عبیدالله، محمدبن اشعث را به همراه ۷۰ سرباز به منزل طوعه فرستاد. سربازان به داخل منزل حمله ور شدند و مسلم را بعد از رشادت فراوان با ضربات سنگین از پا انداخته و دستگیر کرده نزد عبیدالله برند. در این هنگام مسلم که از جان خود ناامید شده بود با چشمان گریان گفت به خدا سوگند برای خودم گریه نمیکنم برای حسین (ع) و اهل بیت او گریه میکنم.
بکر بن حمران ملعون به دستور عبیدالله مسلم را به نقطه ای از قصر که مشرف به محل قصاب ها بود برد و سر از بدن او جدا کرد و بدنش را به همراه سر از پشت بام قصر به روی زمین انداخت.
کتاب چهل منزل با حسین
نویسنده علی اکبر رنجبران
تهیه کننده ؛ زهرا لک