دختر "شکوفه رحمت" و زنانگی در حال فراموشی
چکیده:
از آنجا كه جامعيت دين اسلام، بُعدهاي اعتقادي، اخلاقي و عملي زندگي انسان را به يكديگر پيوند ميزند و ايمان و عمل را در كنار يكديگر ميطلبد، آموزههاي اين آيين به گونهاي ارائه شده است كه همواره به جلوههاي بيروني و عينيِ اعتقاد و ايمان قلبي توجه و چگونگي آن را تبيين ميكند. سخن از پيوند ايران و اسلام و نمادها و نشانههاي اين پيوند مبارك و تاريخساز است. محققان ثابت كردهاند كه ايراني جماعت، نه از روي ترس از شمشير تازيان و مقولاتي از اين دست، بلكه آزادانه و آگاهانه، اسلام را برگزيد و به انگيزه تخلص از ستم سياسي و تبعيض طبقاتي رژيم ساساني، به اصول و احكام نجاتبخش اين دين (معنويت الهي، كرامت انساني و عدالت اجتماعي) دل بست و خواستار شد. شاهد روشن اين امر آن است كه در صف انبوه دانشوران و سياستگران و عارفان دوران تمدن اسلامي، بيشترين چهره هاي شاخص و نام آشنا، ايرانياند و در پهنای تاريخ 14 قرن اسلامي، گويي تفسير اين كلام مشهور نبوي صلي الله عليه و آله است كه فرمود:
اگر «علم» (و در روايتي: «ايمان») بر ستاره پروين آويخته باشد، مرداني از ايران بدان چنگ خواهند زد.
کلمات کلیدی: دختر، موهبت الهی، زنانگی و زندگی، بیداری اسلامی، آگاهسازی اجتماعی.
مقدمه:
سبك زندگي تنها به جلوههاي عيني رفتار، مانند الگوي مصرف يا شيوه گذران اوقات فراغت محدود نيست، بلكه باورها و نگرشهاي افراد و گروههاي اجتماعي را نيز دربرميگيرد. به علاوه، اين باورها در سطوح رفتاري افراد نيز اثرگذار است و از راه ايجاد ارزشها و هنجارهاي اجتماعي، ميتواند در جهتگيري رفتاري افراد، كه از آن با عناويني چون سليقه يا ترجيحات فردي و گروهي ياد ميشود، تعيينكننده و مؤثر باشد. باورها و نگرشهاي انسانيِ حاكم بر انديشه افراد و گروههاي اجتماعي، خاستگاه ارزشهايي است كه گسترش آن در جامعه ميتواند به تدريج هنجارها و قواعد رفتاري را تنظيم كند كه از سوي بيشتر افراد جامعه به عنوان معيار عمل مورد پذيرش قرار ميگيرد. ارزشهاي جامعه، تابعي از باورها و آرمانهايي است كه بر مبناي معيارهاي پذيرفته شده در فرهنگ آن جامعه، مطلوب دانسته ميشود. در نظام فرهنگي اسلام، منشأ مطلوبيت و ارزش هر چيز، به ميزان نقش و اثرگذاري آن در تأمين سعادت و كمال انسان باز ميگردد كه همان قرب الهي است. در جامعهاي كه فرهنگ آن بر باورهاي اسلامي مبتني است، بهصورت كاملاً طبيعي، ارزشها و هنجارهاي آن نيز يا برگرفته از آموزههاي اسلامي است يا در هماهنگي كامل با آن قرار دارد و اين مسئله بايد كاملاً در انواع الگوهاي رفتاري آن نمايان باشد.
جهانبینی توحیدی ایجاب میکند که انسان سبک و سیاق زندگی خود را بر اساس اصول پذیرفته شده مکتب تنظیم کند، زیرا هر آنچه جز این، پوچ و بی حاصل است: « کلُّ شَیءٍ هَالِک إِلَّا وَجْهَهُ » [1]: "همه چیز رو به تباهی است، جز آنچه رو به خدا دارد". هر چند دشمنان قسم خورده اسلام دست بردار نیستند و تهاجم فرهنگی دشمن در فضای بیتفاوتی ما هر روز بعد تازهای میگیرد و کمکم کار به جایی رسیده که تمام توجه ما معطوف به معیشت و نان و آب و غذا و مسکن شده و از احیای فرهنگ اسلامی و معارضه با این تهاجم که رهبری معظم بارها هشدار داده و از ناتوی فرهنگی دشمن سخن گفتهاند، کمتر نامی بر زبانها میرود.
مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) در خصوص اهمیت سبک زندگی اسلامی از سالهای پیش سخنان و فرمایشات مهمی را مطرح کردهاند، و از طرفی اگر به فرمایشات معظم له با یک دید عمیق و دقیق توجه بشود قطعاً خیلی از مشکلات کنونی رفع خواهد گردید. ایشان در خصوص اهمیت سبک زندگی و اینکه چرا باید به سبک زندگی اهمیت داده و آن را در مسیر زندگی این دنیا با دقت نظر و وسواس بیشتری پیگیری کرد، میفرمایند: «یکی از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامی عبارت است از سبک زندگی کردن، رفتار اجتماعی، شیوهی زیستن، اینیک بُعد مهم است؛ این موضوع را میخواهیم امروز یکقدری بحث کنیم. ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم (که هدف انسان، رستگاری و فلاح و نجاح است)، باید به سبک زندگی اهمیت دهیم؛ اگر به معنویت و رستگاری معنوی اعتقادی هم نداشته باشیم، برای زندگی راحت، زندگی برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی، باز پرداختن به سبک زندگی مهم است. بنابراین مسئله، مسئلهی اساسی و مهمی است» [2].
اهداف کلی:
افزایش میزان آگاهی خانوادهها در مورد مسائل، آشنایی با جنگ نرم، دور شدن از هنجارهای اسلامی، سازماندهی و هدایت دختران به سمت آیندهای روشن و پیشگیری از آسیب های اجتماعی.
اهدف جزئی:
اسطوره برتری طبیعی مردانه بر اسطوره کهتری زنانه و القای اندیشه غلط در جامعه، شناسایی استعدادها، بکارگیری دختران جوان در عرصههای مختلف، آگاهسازی خانوادهها و فرهنگسازی مناسب با معیارهای اسلامی.
پیشینه تحقیق:
نقش تعیینکننده زن در بقاء و رشد جامعه بشری همیشه مورد توجّه مثبت و منفی اندیشمندان، سیاست مداران، مدیران و رهبران جوامع بوده است. تاریخ گویای این واقعیت است که زن در کنار مرد در تمدّن بشری- مستقیم و غیر مستقیم- نقشآفرین بوده است ولی از دیرزمان و با انگیزههای مختلف از حقوق الهی و انسانی خود محروم گردیده است. تاریخ این حقیقت را در سینه خود ثبت کرده است که پیامبران و اولیای الهی هم در احقاق حقوق و هم در ایفای نقش سالم و سازنده زنان، برترین جریانسازی و هدایت را داشتهاند.
در امـتهـاى گـذشـته و نيز امت اسلام زنان بزرگى بودهاند، كه از شخصيت والايى برخوردار بـوده و در مـدارج عـالى عـلم، فـضـل و كـمـال قـرار داشـتـهانـد. در بـيـن آنـان نـام چـهار زن از درخـشـنـدگى خاصى برخوردار است. آنان به درجه بالايى رسيده و گوى سبقت را از ديگران ربودهاند. اين چهار زن كه زنان برگزيده جهان هستند عبارتند از: فـاطـمـه زهـرا سـلام الله عـليـهـا و مـادرش خـديـجـه دخـتـر خـويـلد هـمـسـر رسـول خـدا صـلى الله عـليـه و آله، مـريم دختر عمران مادر حضرت عيسى عليه السلام و آسيه زن فرعون.
از اولین زنان موفق ایرانی میتوان به چندین مورد اشاره کرد: اولین زن جراح ایرانی: "سکینه پری"، اولین زن جراح پلاستیک: "دکتر هاسمیک هاراطونیان"، اولین زنان داروساز: "اقدس غربی" و "اختر فردوس"، اولین زن وکیل دادگستری: "یکاترینا سعیدخوانیان"، اولین زن تاجر ایرانی: "مهین افشار"، اولین زن سرتیب ایرانی: "مرضیه ارفعی"، اولین زن روزنامه نگار: "صدیقه دولت"، اولین زن خلبان: "عفت تجارتی"، اولین زن پرستار: "فاطمه توانایی"، اولین زن آوازه خوان: "قمرالملوک وزیری"و اولین هنرمندان زن تاتر: اولین زنانی که روی صحنه رفتند دو تن از زنان ارمنی به نامهای " وارتوتریان"و"سراکالندریان" بودند.
از دیگر زنان موفق ایرانی میتوان به چند نمونه اشاره کرد: ماریا خورسند (یکی از مدیران مشهور صنعت آیتی جهان است)؛ زهرا سالاریه (تنها دختر دریانورد ایرانی است)؛ دکتر ترانه رضوی (پزشک گوگل)؛ پردیس ثابتی (سومین زنی است که در طول تاریخ دانشگاه هاروارد آمریکا با معدل ۱۰۰ و مدارج کامل فارغالتحصیل شد)؛ مینو اختر زند؛ انوشه انصاری؛ لیلا اسفندیاری (کوهنورد زن ایرانی است که رکوردهای صعود متعددی را به عنوان نخستین زن کوهنورد ایرانی به نام خود به ثبت رساند).
معرفی 15 زن موفق و تاثیرگذار در جهان: مریم میرزاخانی (ریاضیدان و استاد ایرانی در دانشگاه اکسفورد آمریکا)؛ ملاله یوسف زی (به دلیل تلاشهایش برای ارتقا سطح تحصیل بانوان در پاکستان برنده جایزه صلح نوبل سال 2014 شد)؛ آنگلا مرکل (سیاستمدار آلمانی برای سه سال متوالی از سوی مجله فوربس به عنوان قدرتمندترین زن جهان انتخاب شد)؛ اما شارلوت دوئر واتسون (بازیگر فرانسوی است)؛ زنان کوبانی؛ جما مورتنسن (مدیرعامل Crisis Action، خیریهای که از حقوق شهروندان در مناطق جنگی حمایت میکند)؛ سوسی پودجیاستوتی (وزیر زن شیلات و دریانوردی اندونزی)؛ ماری لی برنر (برنامهنویس و ستارهشناس)؛ تولیا مادونسال (حامی حقوق اجتماعی آفریقای جنوبی)؛ لوپیتا نیونگو (بازیگر و کارگردان کنیایی- مکزیکی، برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن)؛ الیزابت وارن (سناتور ایالت ماساچوست)؛ ویان دخیل (عضو مجلس عراق است که علت شهرت او به خاطر نطقاش در پارلمان عراق بود)؛ کریستین الگارد (اولین زنی است که به عنوان رئیس صندوق بین المللی پول انتخاب شد)؛ چیماماندا آدینچ (نویسنده نیجریایی است که کارهای زیادی در ادبیات آفریقا داشته و در سال 2014 از سوی سایت «فوربز» نیز نامزد برترین فرد سال شده بود).
بیان مسله:
- شخصیت شناسی زن از نظر فروید و یونگ:
به نظر فروید، شخصیت از سه قسمت یا از سه سطح تشکیل میشود: نهاد، من و من برتر؛ نهاد نیرویی است که از مجموع غرایز اولیه تشکیل میشود و از اصل لذت پیروی میکند. نهاد نماینده کلیه حالات غیرارادی، طبیعی، آگاه و غریزی است. به گفته فروید، هر کس به هنگام تولد، نهاد را با خود به دنیا میآورد و در تمام عمر با آن به سر میبرد. نهاد ما اصل زندگی و اساس شخصیت را پیریزی میکند.
این نیرو منشا کاملا درونی دارد، از دنیای خارج اطلاع ندارد، از درد و رنج گریزان است. هیچ حد و مرزی نمیشناسد و از هیچ اصل و قاعدهای، جز کسب لذت، تبعیت نمیکند، نهاد از واقعیت جهان خارج، از موازین اخلاقی و قید و بندهای اجتماعی به دور است. بنابراین در کمال آزادی و در صورت لزوم با شدت و خشونت در جستجوی برآوردن خواهشهای خود و در پی کسب لذت است.
در یکی از نظریههای مشهور روانشناسی زنان، شخصیت زن به 4 بعد اصلی تقسیم شده است که این ابعاد در مقالهها و نظریههای مختلف اسامی گوناگونی دارد اما از نظر مفهوم کاملاً باهم مشابه هستند، یونگ روانشناس بزرگ آنها را کهن الگو[1] مینامد:
1) نقش زن مادر 2) نقش زن روحانی 3) نقش زن جنگجو یا ملکه آمازون 4) نقش زن ملکه، لوند و بازیگوش.
زنی که در او کهن الگوی مادر پررنگتر باشد، در روابط خود، خصوصا با مرد، نقش مادر را ایفا میکند. سرویسهای مادرانه، تر و خشک کردن و ... (فکر میکنم همه با نقش مادر آشنا هستیم و نیازی به توضیح نباشد)؛ زنی که کهن الگوی روحانی در او پررنگتر باشد یعنی زن نجیب، زن متعهد، زنی که به معنویات اهمیت میدهد، زنی که رابطه خوبی با هستی دارد؛ زنی که در او کهن الگوی جنگجو پررنگ باشد زنی است که میخواهد از موجودیت خود و خانوادهاش دفاع کند. این زن باعث پیشرفت خود، خانواده و جامعه و همچنین موجب حفاظت از خود و خانواده از خطرات میشود. زن هدفمند، قوی، اهل رقابت، تیزبین، کسی که تا به هدف نرسد دست برنمیدارد، زنی که رقیبش را تار و مار میکند؛ و اما کهن الگوی زن لوند: زنی شجاع، با دل و جرات، قوی و باهوش، محاسبهگر و زیرک، شوخ طبعی و شیطنت دارد. هر جایی که باشد جذابیت او همه را تحت تاثیر قرار میدهد. محبوب و قابل ستایش، صدایی دلفریب و افسونگر دارد، جذابیت ظاهری دارد، هم ظرافت دارد و هم وحشی است! هم شوخ و شنگ و هم جدی، هم مادر است و هم خیلی وقتها مادری نمیکند، هم نجیب است و هم عشوهگر و طنّاز، خالق لحظات شیرین، میتواند دنیا را روی انگشتش بچرخاند. در رابطه با مردان بیش از آنکه بخشنده باشد، طالب و گیرنده و متقاضی است. مردان در کنار این زن با اینکه حس میکنند او عاشق است اما میفهمند که این زن میتواند به آنها نیازی نداشته باشد.
زن باید نهایتاً در طول دوره حیاتش تمام چهار جنبه روان خود را تجربه کند و در هم بیامیزد. باید به درون خویشتن خود بنگرد و آن جوانبی از شخصیتش را که هنوز نیازمند رشد است، کشف کند. و بین اینها تعادل برقرار سازد. زیرا افراط در یکی، تفریط در دیگری را به دنبال دارد.
آنیما و آنیموس در مکتب روانشناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ به بخش ناهشیار یا خودِ درونیِ راستینِ هر فرد گفته میشود که در مقابل نقاب یا نمود برونی شخصیت قرار میگیرد. آنیما در ضمیر ناهشیار مرد به صورت یکی شخصیت درونی زنانه جلوهگر میشود و آنیموس در ضمیر ناهشیار زن به صورت یکی شخصیت درونی مردانه پدیدار میشود.
یونگ برای نگرش بیرونی شخصیت حالتی را قائل بود که آن را نقاب مینامید. و در کنار این نیز معتقد بود همه انسانها نگرش و شخصیتی درونی هم دارند که در جهت دنیای ناهشیار میباشد. یونگ برای توصیف و مشخص گردیدن جنبه ناخودآگاه زنانه شخصیت یک مرد از کلمه آنیما استفاده مینمود. در مقابل کلمه آنیموس هم جنبه مردانه شخصیت یک زن را ابراز میکند. این گونه جنبههای ناخودآگاه شخصیت در نوع رفتارهای زن و مرد اهمیت بسزایی دارد. که این قسمتها مکملهایی برای نقاب هستند. برای نمونه یونگ مثالهایی میآورد، مانند: ستمکاری که با توجه به روا داشتن ظلم ترسهای درونی و کابوسهای وحشتناک او را به ستوه آورده است و یا روشنفکری که نشان میدهد از لحاظ روانی بسیار احساساتی است. این موضوع البته پیشینه کهنتری دارد. این پیشینه بر نگره آب اسطورهای استوار است که میگوید انسان ازلی، نر- ماده یعنی دو جنسی[3] بوده است.
افلاطون در رسالهی ضیافت میگوید: «خدایان نخست انسان را به صورت کرهای آفریدند که دو جنسیت داشت. پس آن را به دو نیم کردند بطوریکه هر نیمهی زنی از نیمهی مردش جدا افتاد، از این روست که هر انسانی به دنبال نیمهی گمشدهی خود سرگردان است و چون به زنی یا مردی بر میخورد، میپندارد که نیمهی گمشدهی اوست (در حالیکه نیمه گمشده هر انسان درون خود اوست که متاسفانه به بیرون فرافکن میکند)».
نیکلاس برایف معتقد است: انسان نه تنها موجودی جنسی بلکه دوجنسی است و مردی که با خصوصیات زنانه ناخودآگاهش در ارتباط نباشد (حوا) موجودی است آبستره و توسط کیهان اداره و تسخیر ناخودآگاه و ربات گونه میشود.
به اعتقاد یونگ، هر مردی در خود تصویر ازلی زنی بخصوص را حمل میکند، نه تصویر این یا آن زن بخصوص را که این تصویر، ناخودآگاه و عاملی است موروثی از اصلی ازلی که در دستگاه حیاتی مرد مستتر است، صورت مثالی ای از همهی تجربیات اجدادی جنس مؤنث، خزانهای از همهی تجربیات و احساساتی که تاکنون در زنان بوده است.
«آنیما تجسم تمامی گرایشهای روانی زنانه در روح مرد است. همانند احساسات، خلق و خوهای مبهم، مکاشفههای پیامبر گونه، حساسیتهای غیر منطقی، قابلیت عشق شخصی، احساسات نسبت به طبیعت و سرانجام روابط با نا خودآگاه» [3] آنیما معمولا تحت تاثیر شخصیت مادر شکل میگیرد. چنانچه مرد به هر دلیل نتواند با مادر ارتباط عاطفی مناسب برقرار کند مثل: فوت، سردی و بیتوجهی مادر یا توجه بیش از اندازه مادر و ... این عنصر زنانه کارکرد منفی خود را بروز میدهد. در چنین حالتی مرد احساس میکند: «من هیچ نیستم. هیچ چیز برای من مفهوم ندارد و من برخلاف دیگران از هیچ چیز لذت نمیبرم» این احساس ناتوانی میتواند مرد را به شرایطی دچار کند که او احساس کند زندگیش یکسره سرد و خالی است. اما یکی از متداولترین کارکردهای منفی آنیما این است که مرد را پیوسته به سوی تخیلات شهوانی سوق میدهد. این حالت بدویترین جنبه منفی آنیماست. در حقیقت در چنین شرایطی رابطه عاطفی مرد با زندگی کودکانه باقی میماند.
همچنین مردهای بسیاری را دیدهایم که به طور عجیبی شیفته و دلباخته اولین زن زندگی خود هستند. این که در اذهان مردم این باور بوجود آمده است که مردها در عشق بسیار وفادارتر از زنها هستند و خاطره اولین عشقشان را به سختی فراموش میکنند. اما در حقیقت این احساس ناشی از (پروژکشن) فرافکنی آنیماست.
باید بدانیم که هر مرد زنی را دوست دارد که خصوصیات روان زنانه خودش را دارا باشد. خوب مردی که اسیر جنبههای منفی آنیماست هنگامی که با اولین زن زندگی خود روبهرو شود آنیما شروع به فرافکنی میکند و به مرد القا میکند این همان زنی است که مرد به دنبال اوست. و مرد چنان شیفته و شیدای این زن میشود که گاهی کار به جنون میکشد. یونگ میگوید: «دقیقا این زنان پریگونه هستند که فرافکنی عنصر مادینه را موجب میشوند. به گونهای که مرد کم و بیش هرچیز افسون کنندهای را به آنها نسبت میدهد و درباره آنها انواع خوابها را میبیند»[3].
اما آنیما جنبه مثبت هم دارد. در چنین حالتی آنیما مرد را به سوی تعالی و رشد هدایت میکند و به او کمک میکند تا همسر مناسب خود را بیابد. در بسیاری از داستانهای کهن دیدهایم که شاهزادهای برای نجات دختر مورد علاقهاش که در یک قصر دور طلسم شده است مجبور است پس از تحمل مرارت و مشقت بسیار و جنگ با هیولاها و غولهای عجیب و غریب به او دست یابد و با بوسهای او را بیدار کند. در حقیقت این معشوق طلسم شده نماد همان آنیما و روان زنانه مرد است و مرارتها و جنگ با هیولاها نماد این است که مرد برای دستیابی به جنبه مثبت آنیمای خود باید سختی بسیار بکشد. در حقیقت آنیما با ارسال پیامهایی منفی نظیر آنچه قبلا ذکر شد قصد دارد تا مرد را به شناخت و کشف شخصیت خود سوق دهد. و چنانچه مرد بتواند این پیامها را تشخیص بدهد آنیما پلی میشود میان من (ایگو) و (خویشتن). چنین مردی پیوسته به پیامهای آنیما توجه نموده و به آنها شکل میدهد و در نهایت کارکرد مثبت آنیما به صورت خلاقیتهای هنری در نوشتههای ادبی- موسیقی- نقاشی و ... بروز میکند [3].
از ديدگاه قرآن، زن و مرد هويت يكسان داشته و از موهبتهاى الهى به يك ميزان برخوردارند. این دو مايهى عفت و آرامش يكديگرند. اما تفاوتهاى انكارناپذيرى نيز بين اين دو وجود دارد. اگر به نظام حقوقى اسلام به صورت مجموعه توجه شود، روشن مىشود كه اختلافات حقوقى بين زن و مرد در اسلام دقيقا بر واقعيت و حكمت استوار است و هر یک به ميزان برخوردارى از حقوق، به وظايفى نیز مكلّف گشتهاند.
- شخصيت زن از ديدگاه انديشمندان معاصر:
امام خمينى (ره) در خصوص شخصيت زن قايل است: تمام هويتهاى كمالى كه در انسان مطرح است در زن مطرح است [4].
علامه طباطبايى در اين خصوص مىگويد: واقعيت خارجى و تجربه نشان مىدهد كه زن و مرد دو فرد از يك جوهر واحد به نام انسان مىباشند [5]. ايشان در جاى ديگر مىگويد: قرآن بيان كرده كه هويت زن مانند مرد است هر انسان چه زن و چه مرد، انسان است و در ماده انسانيت مشترك است [5]. علامه مطهرى شخصيت زن را از منظر قرآن اينگونه ترسيم مىكند: قرآن با كمال صراحت در آيات متعددى مىفرمايد كه زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظير سرشت مردان آفريديم. قرآن درباره آدم اول مىگويد: همه شما را از يك پدر آفريديم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار داديم. قرآن در كنار هر مرد بزرگ و قدسى از يك زن بزرگ و قدسیه ياد مىكند. از همسران آدم و ابراهيم و از مادران موسى و عيسى در نهايت تجليل ياد كرده است. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانى ناشايسته براى شوهران ذكر مىكند از زن فرعون نيز به عنوان زن بزرگى كه گرفتار مرد پليدى بوده است غفلت نكرده. گويى قرآن خواسته است در داستانهاى خود توازن را حفظ كند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننمايند [6].
آية اللّه جوادى آملى زن و مرد را از يك گوهر دانسته و ميگويد: آفرينش زن و مرد از يك گوهر است و همه زنان و مردان مبدا قابلى واحد داشته، چه اين كه مبدا فاعلى همه آنها خداى يگانه و يكتاست و هيچ مزيتى براى مرد نسبت به زن در اصل آفرينش نيست و اگر برخى از روايات عهدهدار اثبات اين مزيتاند يا از لحاظ سند نارسا و يا از جهت دلالت ناتماماند و اگر فرضا از هر دو جهت تمام باشند، چون مسئله مورد بحث يك امر تعبدى محض نيست، نظير مسائل فقهى صرف، نمىتوان آن را به يك دليل ظنى غير قطعى ثابت كرد، مگر در حد مظنه و گمان كه سودمند به حال مسائل علمى نخواهد بود [7].
شخصیت و نقشهای متفاوت زنان از نگاه امام خامنهای: مقام معظم رهبری نقشهای متعددی را برای زنان مطرح کرده و معتقدند که اسلام با پرورش زنانی اینچنین میتواند ادعا کند که همهی ملتهای مدعی، باید از او پیروی کنند. ایشان در این رابطه میفرمایند: «اسلام در مورد بینشی که نسبت به زنان و نقشی که بانوان در جامعه دارند- نقش فردی، نقش خانوادگی، نقش سیاسی، نقش اجتماعی- میتواند ادعا کند که همهی ملتهای مدعی باید از او پیروی نمایند. اگر قرار باشد که در این زمینه کشورهای غربی پشت میز محاکمه قرار بگیرند و پاسخ بدهند، بدون شک آبروی آنها خواهد رفت» [8].
الگوی زن از دیدگاه دکتر علی شریعتی: در جامعه و فرهنگ اسلامی، سه چهره از زن داریم، یکی زن سنتی و مقدس مأب، یکی چهره زن متجدد و اروپایی مأب که تازه شروع به رشد و تکثیر کرده است، و یکی هم چهره فاطمه علیها سلام و زنان فاطمه وار که هیچ شباهت و وجه مشترکی با چهرهای به نام زن سنتی ندارد. سیمایی که از زن سنتی در ذهن افراد وفادار به مذهب در جامعه ما تصویر شده است با سیمای فاطمه (ع) همان قدر دور و بیگانه است که چهره زن مدرن.
این زن سوم، زنی است که میخواهد انتخاب کند، زنی است که نه چهره موروثی را میپذیرد و نه چهره تحمیلی صادراتی پستترین و پلیدترین دشمنان انسانیت را. هر دو را آگاه است و هر دو را هم میداند. آنکه به نام سنت تحمیل میشد و در جریان آن به وراثت میرسید، مربوط به اسلام نیست. مربوط به سنتهای دوره پدر سالاریست و حتی آنچه امروز از غرب میآید، نه علم است، نه بشریت است، نه آزادی است، نه انسانیت است و نه مبتنی بر حرمت زن است. مبتنی بر حیلههای پست قدرتهای پست انحرافی و تخدیرکننده بورژوازی[4] است.
فقط برخی از زنهای اروپایی هستند که ما حق شناختشان را داریم و باید همیشه همانها را بشناسیم، آنهایی را که فیلمها و مجلهها و رمانهای جنسی نویسندگان به ما نشان میدهند و به عنوان تیپ کلی زن اروپایی به ما میشناسانند.
حق نداریم آن دختر اروپایی را بشناسیم که از شانزده سالگی به صحرای نوبی، به آفریقا، به صحرای الجزایر و استرالیا میرود و تمام عمرش را در آن محیطهای وحشت و خطر و بیماری و مرگ و قبایل وحشی میگذراند و شب و روز در جوانی و کمال پیری، درباره امواجی که از شاخکهای مورچه فرستاده میشود و شاخک دیگر آن امواج را میگیرند، کار میکند و چون عمر را به پایان میبرد، دخترش کار او را دنبال میکند و نسل دوم زن اروپایی در سن پنجاه سالگی، به فرانسه باز میگردد و در دانشگاه میگوید: من سخن گفتن مورچه را کشف کردهام و بعضی از علائم مکالمه او را یافتهام.
حق نداریم مادام «گواشن» را بشناسیم که تمام عمر را صرف کرد تا ریشه افکار و مسائل فلسفی حکمت بوعلی و ابن رشد و ملاصدرا و حاجی ملاهادی سبزواری را در فلسفه یونان و آثار ارسطو و دیگران پیدا کرد و با هم مقایسه نمود و آنچه را حکمای ما از آنها گرفتهاند نشان داد و آنچه را بد فهمیدهاند و بد ترجمه کردهاند در طی هزاران سال تمدن اسلامی تصحیح نمود. حق نداریم مادام «دولاویدا»ی ایتالیایی را بشناسیم که یک کارش تصحیح و تکمیل کتاب نفسانیات بوعلی سینا است از روی نسخه متن رساله نفس ارسطو در زبان یونانی قدیم.
حق نداریم مادام «کوری» را بشناسیم که کاشف کوانتوم و رادیواکتیویته است یا «زراس دولا شاپل» را که بیش از همه علمای اسلام و حتی همه شیعیان و کباده کشان فعلی ولایت علی و مدعیان معارف علوی، او یک دختر زیبای آزاد و مرفه سوئدی نژاد، با دوری از جو فرهنگی اسلام و زمینه تربیتی و اعتقادی شیعی، از آغاز جوانی، زندگیش را وقف شناخت آن روحی کرد که در اسلام مجهول مانده و پی بردن به مردی که در زیر کینههای دشمن و حیلههای منافق و مدح و ثناهای شاعرانه و بی معنای دوست، پنهان شده است، درستترین خطوط سیمای علی(ع)، لطیفترین موجهای روح و ابعاد احساس و بلندترین پرشهای اندیشه او را یافت و رنجها و تنهاییها و شکستها و هراسها و نیازهای او را برای نخستین بار احساس کرد و نه تنها علی ِاحد و بدر و حنین، که علی محراب و شب و چاههای پیرامون مدینه را نیز پیدا و نهج البلاغه او را که مسلمانان تنها منتخبات ادبی آن را گردآوری کرده اند- این دخت کافر جهنمی- آنچه علی به قلم آورده است، پراکنده در این کتاب و آن دفتر و یا بیشتر نسخههای خطی پنهان اینجا و آنجا، همه را گرد آورد و خواند و ترجمه و تفسیر کرد و زیباترین و عمیقترین نوشتههایی را که درباره کسی از یک قلم جاری شده است، درباره علی نوشت و اکنون چهل و دو سال است که لحظهای، سر از اندیشه و تأمل و کار و تحقیق و شناخت او برنگرفته است.
حق نداریم که «آنجلی» دختر آمریکایی یا دختر ایرلندی را که دو ملت اسیر، چه میگویم؟ همه مردم آزاده جهان و تمام بشریت مجروح و محکوم تبعیض و ستم و استثمار چشم به آنان دوخته اند بشناسیم و بدانیم که زن فرنگی نه یک عروسک بازیچه دون ها و برده پول و تجمل و جواهر، و کنیز مدرنی که تا وقتی بکار است و برای مرد مطرح است که قابل توجه و تمتع هوسبازان و شهوت رانان باشد و بعد از آن دوران، ماشینی است که اسقاط شده است، بلکه تا آنجا پیش رفته که تجسم ایده آل یک ملت و مظهر نجات و غرور و افتخار یک نژاد شده است.
ما حق نداریم دوشیزه «مشین» را بشناسیم که در اشغال پاریس به وسیله نازیها از سنگر نهضت مقاومت فرانسه ضربههایی چنان کاری بر ارتش هیتلری زد که دوباره غایبانه به مرگ محکوم شد و با اینکه خود یهودی است، انسان بودن و آزادی را در اوجی میفهمد که اکنون در صف فدائیان فلسطینی، علیه صهیونیسم میجنگد!
ما حق داریم مادام «توئیگی» را بشناسیم، به نام آخرین مظهر ایده آل زن تمدن غرب، ملکه زیبایی جهان در سال ۱۹۷۱ و در کنارش برجستهترین زنان نماینده زن اروپا، ژاکلین اوناسیس، که با پول همه چیز را معامله میکند و ملکه موناکو و زنان هفت تیرکش پیرامون جیمزباند را. یعنی همینها که گوشتهای قربانی دستگاههای تولید اروپاییاند، همین اسباببازیها و عروسک کوکیهای سرمایهداری و کنیزان تمدن جدید برای سربندی خواجههای تمدن جدید را. اینها را ما ایرانیها حق داریم به عنوان زن متمدن اروپایی بشناسیم.
یک بار ندیدیم که از دانشگاه کمبریج یا سوربن یا هاروارد عکسی بردارند و بگویند که دختران دانشجو چگونه میآیند و چگونه میروند، چگونه در کتابخانهها بر روی نسخههای قرن ۱۴ و ۱۵ و الواحی که از ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ سال پیش در چین پیدا شده، یا روی نسخهای از قرآن، یا نسخهای از کتب خطی لاتین و یونانی و میخی و سانسکریت از صبح تا شب خم میشوند، بی آنکه تکانی بخورند و چشم به این سو و آن سو بدوانند و تا کتاب را نمیگیرند و عذرشان را نمیخواهند، سرشان از روی کتاب برداشته نمیشود.
آری! زنان ما نباید این زنان را بشناسند زیرا حق ندارند خانم میشها و دولایدیاها را زن روز یا زن متمدن اروپایی تلقی کنند و تقلید. آنها فقط دو انتخاب بیشتر ندارند: یا قربانی استعمار کهنه ماندن یا قربانی استحمار نو شدن. مذهب؟ زن سفره! تمدن؟ زن بار! تمام.
اگر این با تمام وجودش میگرید و نام فاطمه و یاد زینب آتش در استخوانش میزند و اگر بداند که میارزد و به کار میآید، عاشقانه جانش را میبخشد، اما این دو را نمیشناسد و یک جمله از سخنانش را نمیداند و یک شرح حالشان را نخوانده است و فاطمه را فقط کنار در خانهاش، در لحظهای که در به پهلویش میخورد به یاد میآورد و زینب را در ساعتی که از خیمه به سراغ شهیدی بیرون میپرد و فقط از صبح عاشورا تا ظهر عاشورا از او خبر دارد و از عصر عاشورا دیگر برای همیشه گمش میکند و درست از روزی که کار زینب و رسالت بزرگش- که وارث حسین است - آغاز میشود، آگاهی او از زینب پایان مییابد، مقصر کیست؟[9]
زن در آثار صادق هدایت: زن در آثار هدایت جایگاه ویژهای دارد پیش از این بزرگانی همچون کاتوزیان به تفصیل بدان پرداختهاند. چیزی که در هدایت وجود دارد ترکیبی از کشش و نفرت است به زن که در همه آثارش باز نمود یگانه مییابد. گویی نقش همه زنان در داستانهای هدایت را دو زن مشخص بازی میکنند که در هر داستان بنا به مقتضای آن بزک متفاوت کرده و لباس گونه گون بر تن می کنند اما تنها دو نفر اند .یکی زنی است که نویسنده در دورن خود به عنوان زن آرمانی و مثالی اش دارد و او را بر می آشوبد و تحریک میکند و دیگری زنی است که در زندگی واقعی او وجوددارد وعلی رغم داشتن نشانه هایی از آن زن اثیری اما با کارها یا سخنان یا اشتباهاتش باعث میشود شخصیت نویسنده- راوی از او بگریزد.
زن در شعر شاملو: شما كه به وجود آوردهاید سالیان را / قرون را
و مردانی زدهاید كه نوشتهاند بر چوبه دار / یادگارها
و تاریخ بزرگ آینده را با امید
در بطن كوچك خود پروریدهاید
و به ما آموختهاید تحمل و قدرت را در شكنجهها
و در تعصبها، چنین زنانی حتی زیبایی خود را وامدار مردان هستند:
شما كه زیبایید تا مردان / زیبایی را بستایند
و هر مرد كه به راهی میشتابد / جادویی نوشخندی از شماست
و هر مرد در آزادگی خویش / به زنجیر زرین عشقیست پای بست
اگرچه زنان روح زندگی خوانده میشوند، ولی نقش آفرینان واقعی مردان هستند:
شما كه روح زندگی هستید
و زندگی بی شما اجاقیست خاموش:
شما كه نغمه آغوش روحتان
در گوش جان مرد فرحزاست
شما كه در سفر پرهراس زندگی، مردان را در آغوش خویش آرامش بخشیدهاید
و شما را پرستیده است هر مرد خودپرست،
عشقتان را به ما دهید.
شما كه عشقتان زندگیست!
و خشمتان را به دشمنان ما / شما كه خشمتان مرگ است!
زن در شعر سهراب سپهری: اگرچه در شعر سهراب سپهری، زن، به طور مکرر حضور خود را نشان نمیدهد، اما آن لحظه که وارد بیان میشود قداست و زیبایی زن تجلی مییابد:
زن زیبایی آمد / آب را گل نکنیم / روی زیبا دو برابر شده است...[10]
در شعر سپهری، آب زلال است و شفاف و از آنجا که زنی نیز به لب رود آمد، زلالی آن دو چندان شد، زیرا که زن عفیف است و پاک و به مانند آب، روحی شفاف و زلال دارد. شاید زن به آنگونه که در اشعار دیگر شاعران حضور یافته، تصویر نشده است، این زنی که سهراب از آن سخن می گوید همان آنیمای حاضر در وجود هر انسانی است که تجلی خویش را در شعر سپهری یافته است. علاوه بر اینها، بسامد این واژه در شعر بسیار کم است و سهراب، او را در میان حجابی مستور کرده است. اما این بدلیل گریزان بودن شاعر از جنس زن نیست، بلکه ناشی از احترام و تقدسی است که وی برای این موجود عفیف و مادر طبیعت قائل است. در میان واژگان سپهری، زنی را مییابیم که نه اثیری است و نه ویرانگر روح، به زن موعودی بر میخوریم که همواره تقدیس شده و مورد احترام قرار گرفته است :
مادری دارم بهتر از برگ درخت... [10]
همانطور که پیداست، سپهری شعر صدای پای آب را نثار شبهای خاموش مادرش کرده است و این نیز نشاندهندهی حضور زیبای زن ولو اندک در شعر وی است، حضوری خواه مادرانه، خواه تجلی یک خواهر و یا حتی آمدن "زن زیبای جذامی" به میان شعر که سهراب او را "گوشواری" بخشیده است. به دیگر سخن، در شعر سپهری وقتی به زن بر میخوریم، رنگ و بوی شرق را کاملا احساس میکنیم. زنی که از شرق برخاسته و وارد شعر شاعری شده که او نیز نشان از اشراق دارد و کشف و شهود. بدین ترتیب، سهراب که از ما میخواهد جهان را به گونهای دیگر ببینیم و اشیا را با چشم دیگری نگاه کنیم، ما را دعوت میکند که این بار زن را از پنجرهی دیگری بنگریم. این است زنی که یک شرقی از آن سخن میگوید [11].
همچنین سهراب سپهری در بیست و چهارمین شعر از دفتر حجم سبز زن را "شبانه موعود" معرفی میکند [10]:
عصر/ چند عدد سار / دور شدند از مدار حافظه كاج.
نيكي جسماني درخت بجا ماند./ عطف اشراق روي شانه من ريخت.
حرف بزن، اي زن شبانه موعود!
زير همين شاخههاي عاطفي باد / كودكيام را به دست من بسپار.
در وسط اين هميشههاي سياه / حرف بزن، خواهر تكامل خوشرنگ!
خون مرا پر كن از ملايمت هوش .
نبض مرا روي زبري نفس عشق / فاش كن.
روي زمينهاي محض / راه برو تا صفاي باغ اساطير.
در لبه فرصت تلالو انگور / حرف بزن، حوري تكلم بدوي !
حزن مرا در مصب دور عبادت / صاف كن.
در همه ماسههاي شور كسالت / حنجره آب را رواج بده.
بعد / ديشب شيرين پلك را
روي چمنهاي بي تموج ادراك / پهن كن.
در ميان اقوام و دانشمندان گذشته نظر بسيار بدبينانهاى نسبت به زن وجود داشته است. افلاطون، با جرئت و تهور فراوان، از ورود زن به هر كارى و از برابرى زن و مرد در همهی موقعيتها پشتيبانى مىكرد. اما ارسطو، كه با تعصبات روزگار خود بيشتر سازگار بود، زن را ناقص مىدانست و به عقيده ی او طبيعت آنجا كه از آفريدن مرد ناتوان است، زن را مىآفريند. زنان و بندگان، از روى طبيعت، محكوم به اسارتند و به هيچ وجه سزاوار شركت در كارهاى عمومى نيستند [12].
آگوستين قديس قائل بود: زن حيوانى است كه نه استوار است و نه ثابت قدم، بلكه كينه توز است و زيان كار و منبع همه مجادلات و نزاعها و بى عدالتىها و حق كشىها [13].
بعضى از پيروان فرويد معتقدند: زن خدمت قابلى به فرهنگ بشر نكرده و در هيچ فنى موقعيتى به دست نياورده است جز در شستن و بافتن و آرايش كردن كه فنون جنبى است و مجاهدهاى براى پوشانيدن دستگاههاى جنسى و جلب مرد [14].
در تورات كنونى آمده است كه وجود زن، طفيلى وجود مرد است و از دندهی چپ مرد آفريده شده است [15].
در مقابل نظريههاى افراطى، نظر بسيار خوشبينانهاى نيز نسبت به زن وجود دارد. گاندى مىگويد: هيچ يك از شرارتهايى كه مرد مسئول آن است، چنان پست و مفتضح و خشن نبوده كه توهين به نيمه ی برتر انسانيت. جنس زن را ضعيفتر نمىدانم، چون اصيلتر از مرد است. حتى امروز هم زن تجسم ايثار، رنج كشيدن خاموش، فروتنى، ايمان و معرفت است. شهود زن اغلب صادقتر است تا تصور خود بينانهاى كه مرد از دانش برتر خود دارد [16].
زن در نزد مصريان مقام والايى داشت تا جايى كه تسلط زن و مادر شاهى بر تسلط مرد يا پدر شاهى غلبه داشته است [17].
- آسیبها و تهدیدهای دختران و زنان
براساس سرشماری 1390، 12.1 درصد خانوارها دارای سرپرست زن میباشند که تنها در 5 سال گذشته 3 درصد افزایش یافته است به عبارتی زنان، سرپرست 12درصد خانوارهای ایرانیاند و 82 درصد زنان سرپرست خانوار بیکارند. هر چند در ایران عامل اصلی سرپرستی خانوار توسط زنان، مرگ شوهر میباشد اما طلاق نیز در سالهای اخیر رشد زیادی داشته است و بخصوص در گروههای سنی جوانتر عامل مهمی در سرپرستی خانوار توسط زنان بوده است و انتظار میرود که در آینده نیز رشد داشته و از عامل مرگ شوهر در گروههای سنی جوانتر پیش بگیرد. هم چنین نسبت زنان سرپرست خانوار هرگز ازدواج نکرده که الگوی نوظهور نام گرفته، طی سالهای سرشماری رو به افزایش است که بیانگر تمایل دختران مجرد به زندگی مستقل است. الگوی ارائه شده بر اساس نتایج آمارگیری نشاندهنده آن است که از سویی با زنانهشدن سالمندی و از سویی دیگر با زنانهشدن سرپرستی خانوار مواجه هستیم که پیوندی ناگسستنی با زنانهشدن فقر دارد که در گفتمان توسعه از آنان به عنوان فقیرترین فقرا یاد میشود. براساس آخرین آمار اعلام شده از سوی مدیرتی آموزش و تحقیقات ستاد ملی مبارزه با مواد مخدر در سال 1392، درصد معتادان را زنان تشکیل میدهند و به لحاظ وضعیت زناشویی، 63 درصد جمعیت نمونه متاهل بودند با توجه به درصد بالای معتادین متأهل میتوان عنوان نمود هر چند تعداد زنان معتاد کشور در حد پایینی قرار دارد، اما امکان بروز آسیبهای اجتماعی گوناگون از جمله بروز خشونت علیه آنان در آن خانوادهها بسیار بالا میباشد.
ادامه عدم اعتماد به شایستگی ها و توانمندیهای زنان و جوانان در این مسیر و محروم کردن جامعه از این خزائن و استعدادهای الهی کفران نعمت و فرصت سوزی است که خداوند متعال و آیندگان آن را بر ما نخواهند بخشید. بیاییم زنان و جوانانمان را باور کنیم [18].
بر اساس هشدار آسیب شناسان اجتماعی جابهجایی هویت جنسی در بین دختران و پسران و به دنبال آن رفتار پسرانه دختران و رفتار دخترانه پسران پدیدهی دیگری است که آثار خود را با شکلهای گوناگون از نوع پوشش و آرایش ظاهری تا قبول مسئولیت در زندگی طی سالهای اخیر در جامعه نشان میدهد.
یکی دیگر از آسیبهایی که رواج پیدا کرده و نگران کننده است، زندگی مجردی دختران جوان میباشد. این سبک زندگی عرصه کشاکش دو نیروی اجتماعی است. یکی نیروی نسل جوانی که میخواهد آزادی و فردیت خود را منفک و مجزا از خانواده تعریف کند و به جامعه بقبولاند و از تمام حقوق، آزادیها، امکانات و احترام و تاییدی که جامعه به راحتی در اختیار خانوادهها قرار میدهد برخوردار باشد. دیگری نیرویی که برای فرد مجزا از خانواده ارزش چندانی قائل نیست بلکه واحد بنیادین تشکل دهندهی جامعه را خانواده میداند و فرد را، و به خصوص زن را، صرفاً در نسبت او با خانواده و تحت کنترل و نظارت خانواده میتواند بپذیرد و تحمل کند. عمدهی نگرانیها و هشدارها و برخوردهایی که در این حوزه میبینیم محصول همین کشاکش است.
پیشنهادات:
- سازماندهی دختران فراری و دچار اعتیاد
- ارائه راه کارهای مشاوره تحصیلی
- استعدادیابی دختران در حین تحصیل و هدایت صحیح آنها
- آگاهسازی خانوادهها و دختران و فرهنگسازی درست در رابطه با ادامه تحصیل
- معرفی مراکز فنی حرفه ای و هم چنین معرفی هنرها، حرفهها و شغلهای مناسب دختران
- دعوت و تجلیل از دختران کارآفرین و استفاده از تجارب و راهنمایی آنها
- بکارگیری مناسب، هدایت و حمایت دختران در زمینهکاری و علاقه مندی آنها
- آگاهسازی خانوادهها در مورد ازدواج بموقع و پیشگیری از روابط نامشروع و آسیبهای اجتماعی
- آگاهسازی خانوادهها و دختران در ارتباط با روابط بین دختر و پسر و خطرات و آسیبهای آن
- تشویق دختران به ازدواج و تشکیل زندگی و جلوگیری از توسعه خانههای عفاف در سطح جامعه
- فرهنگسازی ازدواج اسلامی و جلوگیری از تجملات و تشریفات در شروع زندگی مشترک
نتیجه گیری:
اسلام تنها دينى است كه شخصيت و حقوق زن را در ابعاد گوناگون و با توجه به توانمندىها و وظايفى كه دارد منظور كرده است. تفاوتهاى زن و مرد در وظايف و حقوقى كه دارند همواره مورد بحث بوده است. ثمره ى مباحث در دو ديدگاه متقابل ارايه شده است: در يك ديدگاه، زن از سطح انسانيت تنزل مىكند و صورت ابزار و وسيله به خود مىگيرد. از سوى ديگر، ديدگاهى نيز هيچ تفاوتى بين زن با مرد قايل نمىشود و معتقد است زن در همه ى زمينهها همتاى مرد است. آنگونه كه برخى پنداشتهاند نگاه اسلام به زن تحقيرآميز نيست. قرآن پيرامون منزلت زن موضع حكيمانهاى دارد. نه او را از مقام انسانى تنزل داده و نه تفاوتهاى بيولوژيك و حكمت آفرينش او را ناديده گرفته است. از منظر قرآن زن به لحاظ انسانيت هيچ تفاوتى با مرد ندارد. اما آفرينش او با توجه به وظايفى كه بر عهده مىگيرد اندكى با مرد متفاوت است. اگر قرآن ارث زن را نصف مرد دانسته در مقابل آن، حقوق ديگرى براى او منظور نموده است و در مواردى هم ارث زن و مرد هر دو برابر دانسته شده است. بنابراين، تفاوت سهم ارث زن و مرد از منزلت زن نمىكاهد همان گونه كه تكليف پرداخت نفقه و مهر و امثال آن بر مرد به منزلت مرد آسيب نمىرساند.
در نهایت با توجه به اینکه بسیاری از جوانان در حال حاضر تحصیل کرده و دنبال کار متناسب با رشته و علاقه خود هستند، از طرفی با نبود کار و درآمد ازدواج را مقولهای دست نیافتنی تصور میکنند لذا با مشکلات و مسائلی مواجه میشوند که به ضرر جوان، خانواده و جامعه تمام میشود. در این خصوص میتوان با تدابیر و برنامهریزیهای صحیح، آینده جوانان و زندگی آنها همچنین جامعه را نجات داد. جوانان بالاخص دختران با توجه به طبیعتی که دارند از استعدادهای هنری بالایی برخوردار بوده و درصورت هدایت نادرست این استعدادها، زندگی فرد و جامعه تحت تاثیر آن قرار میگیرد. در صورتی که دختران قبل از اینکه وارد دانشگاه یا موسسات عالی شوند، استعدادیابی شوند میتوانند مسیر زندگیشان را با علاقه و آنطور که مورد قبول خود و جامعه باشد ادامه دهند و آنطور نباشد که تنها راه موفقیت خود را در ادامه تحصیل ببیند و درصورت ترک تحصیل خود را شکست خورده بدانند، بلکه بعد از استعدادیابی و دستیابی به هنر، حرفه و یا شغل مورد علاقه خودشان میتوانند درصورت تمایل به پیشرفت همه جانبه در مسیر کاری خود ادامه تحصیل نمایند.
در نتیجهی آشنایی خانوادهها و دختران، همچنین افزایش شأن و منزلت دختران در جامعهی اسلامی شاهد افزایش بهرهوری دختران در جامعه، ظهور الگوهای دختران نمونه که قابل استفاده و کاربردی برای دختران و پسران دیگر متناسب با نیاز روز و تمایل کششی علمی جامعه باشد. موجب معرفت افزایی دختران و افزایش جرأت نه گفتن آنها در برابر تهدیدات و خطرات موجود در جامعه همچنین ایجاد تمایل بیشتر جهت مهارتآموزی در کنار تحصیل علم و دانش خواهد بود. مهمتر از همه تقویت ایمان به تشکیل خانواده و ازدواج که نه تنها مانع و محدودیتی نخواهد داشت بلکه انگیزهای برای پیشرفت و موفقیتهای آتی خواهد شد.
منابع:
- قرآن کریم، سوره قصص، آیه ۸۸.
- بیانات امام خامنهای در دیدار با جوانان استان خراسان شمالی ۱۳۹۱/۰۷/۲۳.
- یونگ، کارل گوستاو، ژوزف ال. هندرسون، ماری لوییز فون فرانتس، آنی یلا یافه و یولانده یاکوبی. انسان و سمبلهایش. ترجمه محمود سلطانیه. تهران: انتشارات جامی، چاپ ششم ۱۳۸۷. شابک ۹۶۴-۵۶۲۰-۱۹-۸.
- امام خمينى، سيماى زن در كلام امام خمينى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران.
- طباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، موسسة الاعلمى، بيروت، 1399 ق، ج 16.
- مطهرى، مرتضى، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، قم.
- جوادى آملى، عبداللّه، زن در آئينه جلال و جمال، مركز نشر فرهنگى رجا، تهران، 1369 ق.
- بیانات امام خامنهای در مراسم سالگرد امام خمینی رحمۀالله، به تاریخ ۱۴/۳/۱۳۷۶.
- علی شریعتی، زن، مجموعه آثار . ج 21 ، تهران، نشر چاپخش، چاپ دهم، 1377.
- سهراب سپهری، هشت کتاب، انتشارات نسل آفتاب.
- بلاعی مبین, مهساسادات و ساناز ساعی دیباور، ۱۳۹۱، زن در شعر : نشان زن در آثار سهراب سپهری و ژرارد دو نروال، ششمین همایش پژوهشهای ادبی، تهران، دانشگاه شهید بهشتی.
- دورانت، ويل، لذات فلسفه، سازمان و انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، تهران، 1377.
- ستارى، جلال، سيماى زن در فرهنگ ايران، نشر مركز، تهران، 1373.
- تيلا، عباس، زن در آيينه تاريخ، مولف، تهران، 1370.
- تورات، سفر پيدايش، باب 2، آيه 2 و باب 19، آيه 19.
- كيا خجسته، مهاتما گاندى در جستجوى حقيقت، نشر مركز، تهران، 1372.
- تيلا، عباس، زن در آيينه تاريخ، مولف، تهران، 1370.
- خبرگزاری اجتماعی مشرق، کد خبر: ۳۰۳۱۴۳، از سخنرانی شهیندخت مولاوردی در همایش ملی «زنان نقش آفرینان فرهنگ و اقتصاد»
تهیه و تنظیم: مریم جعفری